سلام 

 

امشب خیلی خوش گذشت .دایی کوچیکم به افتخار تولد فرزند دومش یه مهمونی گرفته بود و همه ی فامیل و دعوت کرده بود . توی یه تالار شیک وپیک ..

واقا دمش گرم با این کارش حسابی خوشحالمون کرد ...دوباره بعد از مدتی تونستیم همدیگرو ببینیم و حسابی گپ بزنیم .فقط جای عزیز و آقا جونم خالی بود .که اگه بودن همه چیز تکمیل میشد البته جای داداش کوچیکه ی خودمم واقعا خالی بود. طفلی سرما خورده بود و نتونسته بود بیاد. از نی نی کوچولوی نازی که به یمن قدومش مهمونی برگزار شده بود که همین بس که مثل یه عروسک جوندار بود . واقعا کوچولو موچولو بود خیلی ریز بود این پسر دایی فنقلی ...

 

مدتیه رفتم تو نخ گوشی موبایل .دلم میخاد گوشی قدیمیمو عوض کنم و به اصطلاح به روز بشم . پارسا هم که تو منگنه گذاشتتمون که الا و بلا من تبلت میخام . امیدوارم بتونم به جای تبلت یه تلفن همراه لوکس بگیرم . فعلا من باید برم چون خیلی خوابم میاد .

شب خوش.


موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالینوزاد تبلتموبایلمهمونی

تاريخ : پنج شنبه 22 آبان 1393 | 1:32 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﻋﺰﺭﺍﻳﻴﻞ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﺗﺎﺑﺤﺎﻝ ﮔﺮﻳﻪ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﺯﻣﺎﻧﻴﮑﻪ ﺟﺎﻥ ﺑﻨﯽ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﯽ؟
 
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻳﮏ ﺑﺎﺭﺧﻨﺪﻳﺪﻡ ﻳﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻳﮏ ﺑﺎﺭ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ
" ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻡ " ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﯼ ﺟﺎﻥ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﻡ ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﻔﺎﺷﯽ ﻳﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﻔﺎﺵ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﮐﻔﺸﻢ ﺭﺍ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﺪﻭﺯ ﮐﻪ ﻳﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﺍﻡ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ ! ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﻨﺪﻳﺪﻡ ﻭ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ .
" ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻡ " ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﯼ ﺟﺎﻥ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﻡ ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺁﺏ ﻭ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﻳﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ . ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﺎﻧﺪﻡ ﺗﺎ ﻧﻮﺯﺍﺩﺵ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﻣﺪ ﺳﭙﺲ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ . ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺑﯽ ﺳﺮﭘﻨﺎﻩ ﺩﺭ ﺍﻥ بﻴﺎﺑﺎﻥ ﮔﺮﻡ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻡ .
" ﺗﺮﺳﻢ" ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻣﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺟﺎﻥ ﻓﻘﻴﻬﻲ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﻡ ، ﻧﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺗﺮ ﻣﻴﺸﺪﻡ ﻧﻮﺭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻴﺸﺪ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺸﺶ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺵ ﻭﺣﺸﺖ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻡ ...
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻋﺰﺭﺍﻳﻴﻞ ﮔﻔﺖ : ﻣﻴﺪﺍﻧﯽ ﺁﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﮐﻴﺴﺖ؟ ... ﺍﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻮﺯﺍﺩﻳﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﮔﺮﻳﺴﺘﻲ ، ﻣﻦ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺣﻤﺎﻳﺘﺶ ﺭﺍ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩﻡ .
 
ﻫﺮ ﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﮑﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻦ ،ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﯽ ﺳﺮﭘﻨﺎﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.
 

موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیعزراییلفقیهنوزادکفاشی

تاريخ : یک شنبه 30 شهريور 1393 | 1:9 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

آیا می دانی چرا در گوش طفل تازه متولد شده اذان می گویند؟

رسول اکرم فرموده است که: هنگام تولد طفل در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگوئیم. بعد از هر اذان واقامه ای نمازی بر پا میشود. پس نماز این دو کجاست؟؟

نماز این اذان و اقامه همان نماز میتی است که بعد از مرگ هر انسان بر او خوانده میشود. آیا هیچ وقت از خود پرسیده بودید که چرا نماز میت اذان و اقامه ندارد؟

چون هنگام تولدمان اذان و اقامه اش را درگوشمان خوانده  بودند

تا در فرصتی که به ما داده شده خود را

برای چنین روزی آماده کنیم.

صلوات


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیاذان اقامهمیتنوزاد

تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393 | 1:6 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 205 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب شیمی
  • وب سمفونی
  • وب قالب بلاگفا
  • وب رفتن